Free Blog Counter

۱۳۸۷ شهریور ۲۱, پنجشنبه

روز حسرت: حرفه‌ای و از سر صبر و حوصله

مرسوم نیست که یک منتقد درباره یک قسمت از سریالی بنویسد. اما هر قاعده‌ای استثنا هم دارد. پس می‌شود درباره قسمت هفتم "روز حسرت" به عنوان يك قسمت مستقل نوشت که سه‌شنبه شب پخش شد و تا به‌حال بهترین قسمت از سریال‌های ماه رمضان امسال بوده است. این قسمت از سریال نشان داد که سیروس مقدم – که سریال جذاب "نرگس" را در کارنامه‌اش دارد که اصلا نوع پخش سریال در صداوسیما را متحول کرد و مثلا شبانه يا يك شب درميان كرد – در هول و ولای سریال‌سازی با عجله در ماه رمضان تلویزیون، راضی نیست از کیفیت کارش بکاهد و دقت زیادی در کارش به‌خرج می‌دهد. در این قسمت از سریال اولین حرکت متهورانه کارگردان کنار گذاشتن معصومه به عنوان یکی از شخصیتهای مهم سریال بود. اما همین حرکت در سریال به زیبایی انجام شد: بعد از اینکه معصومه در اتاقش تنها می‌ماند و شروع به رازونیاز با خدا می‌کند، دوربین از خانه و بعد از باغ بالا می‌رود تا عروج روحش را به‌نمایش بگذارد. بعد از آن‌هم وقتی در خواب نرجس به شکلی ترسناک برمی‌خیزد و خبر مرگش را می‌دهد، زمینه برای حرکت بعدی آغاز می‌شود: نرجس از خواب می‌پرد و وارد اتاق می‌شود که دوربین بالا می‌رود و همان پرواز روح را به‌نمایش می‌گذارد. بار دوم که نما را از بالا می‌بینیم معنایی متفاوت دارد: انگار معصومه است که از بالا با نمای ‌p.o.v خود به پایین می‌نگرد و روحی‌ست كه به جسم خود و نرجس نگاه می‌كند. اما از بحث‌های تماتیك كه بگذریم، به لحاظ تكنیكی نیز "روز حسرت" حرف‌هایی برای گفتن دارد. نمونه‌اش نورپردازی درخشان صحنه‌های اتاق معصومه است كه به طور موضعی چهره‌اش را هرچه بیشتر معصوكانه جلوه می‌دهد. به همین ترتیب می‌شود به حركت دوربین در هنگام ورود نرجس به اتاق معصومه اشاره كرد كه همان مسیر حركت نگاهش در خواب را می‌پیماید و به خوبی توازی رویای صادقه‌اش با واقعیت را تداعی می‌كند. اين نشانه‌ها می‌گويند كه سيروس مقدم به زبان تصوير هرچه بيشتر نزديك می‌شود. اتفاقا به‌نظر مي‌رسد سير سريال هم با نزديك شدن شخصيت نرجس به فضايي ماورايی بازهم تصويری‌تر به پيش رود.  
همچنين می‌شود از بازی‌های سريال نوشت و بازگشت افسانه بايگان را در اين بار در كنار فرامرز قريبيان امری خجسته شمرد. هرچند گاه در عكس‌العمل‌های بايگان دوری او از سينما و تلويزيون ديده مي‌شود و بازيش دچار سردرگمی‌ست. همچنان‌كه عصبيت حاضر در چهره پوريا پورسرخ از جنس سينما نيست و بيش از حد نگران نشانش می‌دهد. اما نام پديده را بي‌ترديد بايد بر مهراوه شريفي‌نيا نهاد كه نشان مي‌دهد از دزد عروسك‌ها (محمدرضا هنرمند) در سال 1368 تا روز حسرت چه تجربه‌هاي گرانبهايی را آموخته است.

هیچ نظری موجود نیست: