چندروزی است كه بازیهای پارالمپیك (المپيك معلولين)شروع شده و اگر پای تلویزیون نشسته باشید باید تابهحال از ویژگیهای منحصربهفرد این بازیها جاخورده باشید. اگر بازی های المپیك را جلوهای از دوستی بین مردم كشورهای پنج قاره است، بیتردید بازیهای پارالمپیك مظهر انسانیت محسوب میشود؛ جایی كه اثری از تحقیر و شكست درآن دیده نمیشود. مثلا در مسابقات فوتبال اگر تیمی بیش از ده گل به تیم مقابل بزند، تنها ده گل زده بهحساب میاید و نه بیشتر! جلوههای زیبای تصویری در این مسابقات فراوانند: در دوومیدانی دونده نابینایی شركت كرده بود كه مردی دركنارش تمام مساقه را دوید تا به او مسیر مسابقه را نشان بدهد. در شنا یك شناگر روس بدون دست در كرال پشت شركت كرد. مربی این شناگر روس شانههایش را وقتی وارد آب شد با دو دست گرفته بود تا او زیر آب نرود و ثابت بایستد و آماده شروع مسابقه شود. و جالب است بدانید كه همین شناگر اول هم شد! هنگام گرفتن مدال طلا، دسته گل را دور گردنش انداختند و او مدال را بین دندانهایش گرفت. در مسابقات شنا اتفاق خارقالعاده دیگری هم رخ داد: مردی سیاهپوست بعد از آنكه بقیه شناگران به خط پایان رسیدند، با كندی شنا كرد و بعد از سه دقیقه به آخر خط رسید. بقیه شناگران در آب ماندند و وقتی او به آخر رسید برایش دست زدند. اما باید میدیدید تماشاگران چطور برای تشویقش ایستادند و چه غوغایی برای این شناگر كردند. اینجا پارالمپیك است: جایی كه نفر آخر را بیش از قهرمان مدال طلا گرفته تشویق میكنند!
آدمهای سالم باید از پاراالمپیكیها خیلی چیزها یاد بگیرند. امسال هم دوندهای كه با پاهای مصنوعی شركت كرده بود، در دوی سرعت اول شد و از خیلی آدمهای سالم سریعتر دوید. او نشان داد كه ژان پل سارتر درباره اراده آدمی راست میگفت: " اگر كسی كه از ناحیه پا معلول است برنده مسابقات دو نشود، فرد بیارادهایست." مسابقات در كلاسهای متفاوتی برگزار میشود. مثلا شنا در 12 كلاس مختلف برای افرادی با معلولیتهای گوناگون بهاجرادرمیآید. در جودوی نابینایان فنهای عجیبی اجرا میشد: پای حریف در یك لحظه به دست دیگری میافتاد و از زمین بلندش میكرد و بیانكه چیزی ببیند ضربهاش میكرد. در این مسابقات شركتكنندهای علاوه بر نابینایی ناشنوا هم بود – كه با علامت دایره قرمز روی شانهاش از دیگران متمایز میشد. باید رفتار داور با او را میدیدید كه چگونه با لمس مهربانانه بدنش علامتها را به او یادآور میشد.بازیهای المپیك مظهر انسانیتند. به دوروبرمان نگاه كنیم تا ببینیم چقدر این انسانیت هنوز در ما باقیست و چقدر از آن ازدست رفته است. یادم هست دبستان كه بودیم پسری كه مشكل ذهنی داشت در كلاسمان بود. مادر این پسربچه هرروز زنگ تفریح به مدرسه میامد و از تكتك بچهها تمنا میكرد با پسرش بازی كنند. گاه كار این مادر به التماس و گریه هم میكشید. اما میدانید مادران بچههای دیگر چه میكردند؟ هر روز در اتاق مدیر جمع میشدند نا حكم اخراج پسرك را كه از نظر آنها باعث افت تحصیلی دیگرا شده بود، بگیرند. هنوز بعد از این همه سال چهره ملتمس آن مادر كه به یادم میافتد، تنم میلرزد، عجب مادری بود! خارجیهایی كه به ایران میآیند همیشه میپرسند چرا ایرانیها بچه های معلول خود را در خانه پنهان می كنند. بهراستی چرا؟
۶ نظر:
واقعا عالی نوشته بودی! هم از نظر ادبی و هم از نظر جمله بندی و احساسی. آفرین واقعا از نوشته ی شما خوشم آمد. حدود 7 سالی است که من در خارج از ایران زندگی می کنم. 2 جمله ی آخرت دقیقا درست است. ما ایرانی ها حالا حالا ها باید راه بریم. فقط بلدیم حرف بزنیم. بار دیگر سپاس!
من همیشه از دیدن این مسابقات لذت بردم... واقعاً کارشون ارزشمنده و به من.. به ما و به همه ی اونائی که سالم هستن میگن اراده داشته باش همه چی داری!
با گفتن اون خاطره من یاد هم بازی بچگی هام افتادم که پسری عقب افتاده بود که هیچ کس باهاش بازی نمیکرد. اما انقدر برای من قابل احترام و دوست داشتنی بود که اسمش رو با پیشوند آقا صدا میزدم.. کسی چیزی بهش میگفت: ساکت نگاه میکرد اما این من بودم که اشک میریختم! حالا خیلی سال از اون موقع ها گذشته و من هنوز به دیدنش میرم
دوستان عزيز متشكر از لطف شما.
و من شنيدم كه يك خانم دونده آمريكايي كه پاي مصنوعي داشته، در چند قدمي خط پايان پايش به جايي گير ميكند و از جا در مي آيد و صورتش خونين مي شود و ... نفر بعدي كه نفر دوم بوده و با اين وضعيت نفر اول مي شده است، ميرود و اين خانم را بلند مي كند و كمكش ميكند كه از جايش بلند شود و از خط عبور كند. كل تماشاگران در استاديوم (فكر ميكنم حدود 35 هزار نفر بودند) همگي با هم به مدت 15 دقيقه اين دو نفر را تشويق مي كنند.
اين ها "اراده" را به ما ياد مي دهند.
به نظر من هم ما از اراده بيشتر اسمش رو دوست داريم. پاش كه بيفته به هزار و يك دليل خودمونو محق ميدونيم كه غر بزنيم و ناله كنيم اما براي پارالمپيك ها هم دست ميزنيم و از شنيدن موفقيت هاشون متاثر ميشيم. زندگي معمولي كردن آدم سالم هم اراده اي قوي مي خواد حتي شايد بيشتر از دونده ي بي پايي كه قهرمان دو مي شه. فكر نمي كني؟
بى نقص، تاثير گذار و زيبا. وقعن دستت درد نكنه.
ارسال یک نظر